سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۵

سیاست چه نقشی دارد؟

پاسخ کوتاه: اولویتها را مشخص می کند.

پاسخ طولانی: در تو ضیح اینکه چگونه باید با شرایط انسانی کنار آمد، نیکولو ماکیاولی سه کلید واژه پیشنهاد کرد که حتی در دنیای امروز هم کاربرد دارند: آنچه لازم است، آنچه ممکن است، و آنچه غیر قابل پیش بینی است. در زمانی از زمانها، تصمیم گیری در مورد شرایط لازم شهر، توسط متخصیصین و با حمایت دولت انجام می شد. امروزه، قدرت متصدیان شهرداری، بیشتر صرف این می شود که تا چه اندازه ممکن است از آنچه که لازم است بدست آورد. با اینحال، شهر معمولا بر اساس آنچه غیر قابل پیش بینیست، و بدست کسانی که پروژه های بسیار بزرگ را می گیرند، شکل می گیرد.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

بدون شرح

دوشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۵

فرم از کجا می آید؟

پاسخ کوتاه: از قانون جاذبه.

پاسخ طولانی: هرچیزی می خواهد فرو بریزد. اینکه چگونه ساختمانها پابرجا می مانند، مساله ای تکنیکی است. اینکه به نظر می رسد می خواهند در جای خود باقی بمانند، مساله ای زیبائی شناسانه است. جاذبه همیشه اساس معماری بوده است اما این مساله بیشتر در دنیای غرب مشهود است تا ژاپن و جزایر پولینزی که در آنها، به جای دیوار، چهار چوبها نقش نگهدارنده بار را ایفا می کنند. امروزه، در همه جای دنیا، ساختمانها به صورت لایه ای پس از لایه دیگر ساخته می شوند که هر کدام از این لایه ها کارکرد مجزای خود را دارند. جاذبه، به خودی خود، به آنها شکل نمی دهد بلکه شکل باید طراحی شود. یا باید با جاذبه کنار آمد یا باید آنرا به چالش کشید، سنگین یا سبک، باربر یا رها. مرگ یا زندگی.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

موزه تاریخ در شهر Qujing چین

موزه تاریخ در شهر Qujing چین


یکشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۵

حق انتخاب بی شمار است. اگر یک معمار می توانست قثط یک ویژگی را انتخاب کند، بهترین انتخاب وی کدام می بود؟

پاسخ کوتاه: نور.

پاسخ طولانی: تمام معماریهایی که تاثیری ماندگار برجا می گذارند، با نور روز کار می کنند: چگونگی جاری شدن نور بر سطوح، بازی با سایه ها، مشخص تر کردن خطوط، برجستگیها و مواد، بخش اصلی هنر معماری را تشکیل می دهند. کار با نور طبیعی، بصیرتی است قابل رویت در تمام فرهنگها و دوره های زمانی. نور روز رایگان است اما برای بهره برداری استادانه از آن در عبادتگاهها، سالنهای کنفرانس، خانه ها و کاخها، کوششی عظیم لازم است. در عین حال فضاهایی وجود دارند که در آنها، جادوی نور، ظاهرا خودسرانه به منصه ظهور رسیده است - سایه ای که از میان شاخ و برگ درختان بر کف جنگل تشکیل می شود، دلتنگی درون غار یا تلالو کم نور یک خانه برفی (ایگلو).
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

تلاش هنرمندان دوره امپرسیونیسم برای به تصویر کشیدن کیفیت نور طبیعی

تلاش هنرمندان دوره امپرسیونیسم برای به تصویر کشیدن کیفیت نور طبیعی

تلاش هنرمندان دوره امپرسیونیسم برای به تصویر کشیدن کیفیت نور طبیعی

تلاش هنرمندان دوره امپرسیونیسم برای به تصویر کشیدن کیفیت نور طبیعی

تلاش هنرمندان دوره امپرسیونیسم برای به تصویر کشیدن کیفیت نور طبیعی

تلاش هنرمندان دوره امپرسیونیسم برای به تصویر کشیدن کیفیت نور طبیعی

شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۵

آیا تکرار کردن خودتان خوب است؟

پاسخ کوتاه: یک ترانه خوب آنقدر خوب است که دوباره خوانده شود. 

پاسخ طولانی: راه حلهای خوب باید تکرار شوند. با تکرار هفتگی حرفهای Alvar Aalto، نمی توان سبک جدیدی خلق کرد. در عین حال، راه حلهای جدیدی که هرگز تکرار نخواهند شد، توجه بیشتری جلب می کنند تا راه حلهای چندین بار استفاده شده. اساس توسعه شهری، تنش بین معمولی و منحصر به فرد است. تمام ساختمانهای مسکونی، چیزی جز تکرار یک سری تم آشنا نیستند و نباید هم باشند. آنها نباید جذاب باشند. آنها باید خوب باشند. از طرف دیگر، ساختمانهای عمومی باید متمایز باشند. چقدر متمایز؟ در حدی که صدایشان در بین یک دسته سرود خوان، به وضوح قابل شنیدن باشد. اینکه معماران خود را تکرار کنند، یا هر بار وجه جدیدی از خود به نمایش گذارند، در نهایت خیلی مهم نیست. اکثریت انسانها، فقط یکی از ساختمانهایشان را خواهند دید.  
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 


حیاط خانه تابستانی Alvar Aalto

حیاط خانه تابستانی Alvar Aalto


فضای داخلی خانه تابستانی Alvar Aalto


فضای داخلی خانه تابستانی Alvar Aalto

فایده برگزاری مسابقه های معماری چیست؟

پاسخ کوتاه: جدا کردن کانسپت از سازنده

پاسخ طولانی: معماریی که در مسابقه ها مطرح می شود دارای شخصیتی جداگانه برای خود است. خلاقیت افسار گسیخته ای که در یک مسابقه معماری نمود پیدا می کند، به سفارش دهنده، جرات فکر کردن به پروژه های جسورانه ای را می دهد که در حالت عادی هرگز مطرح نمی شوند. همانطور که جامعه مدرن و رقابت، اجزایی جدایی ناپذیرند، معماری مدرن و مسابقه های معماری هم به صورت غیر قابل انفکاکی با هم عجین شده اند. بخش اعظم تلاشی که در یک مسابقه معماری بکار می رود، پوچ و بیهوده است ولی آیا ذات سیستم دمکراسی همین نیست؟ تنها با خلق حق انتخاب های گوناگون است که می فهمیم چه چیزی را نمی خواهیم. احزاب سیاسی، دفاتر وکالت و شرکتهای معماری همواره مشغول ایجاد راه حلهای جایگزینی هستند که هیچ وقت بابت آنها نه پولی خواهند گرفت و نه استفاده ای از آنها خواهند کرد. از طرف دیگر، دولتهای دیکتاتور را می توان از روی معماری صلب و غیر قابل انعطافشان شناخت. این نوع معماری، تاثیر گذار اما قابل پیش بینیست، دقیقا نقطه مقابل معماری که از طریق آرای عمومی و مسابقه انتخاب می شود.  
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 



ماکت یکی از پروژه های پیشنهاد شده درمسابقه معماری کتابخانه مرکزی شیکاگو
ماکت یکی از پروژه های پیشنهاد شده درمسابقه معماری کتابخانه مرکزی شیکاگو


ماکت یکی از پروژه های پیشنهاد شده درمسابقه معماری کتابخانه مرکزی شیکاگو

پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۵

چرا ساختن شهرهای خوب به این سختیست؟

پاسخ کوتاه: چرا که تمام تلاشمان دقیقا در خلاف جهت رسیدن به هدف متمرکز می شود.

پاسخ طولانی: مجموع تمام قوانینی که از روی خیرخواهی برای ساختن یک شهر خوب تصویب شده اند، می توانند تبدیل به یک ضد ارزش برای آن شوند. افراد زیادی سعی کرده اند آنرا اصلاح کنند اما نتیجه خوبی نگرفته اند. تمام استانداردهای شهری در مورد کنترل آلودگی صوتی، امنیت، کیفیت هوا، نور طبیعی و پارکینگ بر کیفیتی که یک شهر خوب، مدتها پیش آنرا از دست داده، توده می شوند. بر اثر فعالیت اقتصادی مشاورین املاک، امروزه شاهد ساخت شهرهایی بسیار دلگیر هستیم. با وجودیکه همه موافق این مساله هستند که وجود دانشگاهها در مرکز شهر باعث رونق آن می نشود، اکثر دانشگاهها پس از بالا رفتن اجاره ها و قیمت زمین، به خارج شهر منتقل می شوند. حتی در یک شهر پر رونق هم تک تک محله ها نمی توانند موفق باشند.    
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

سه‌شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۵

کلمه "شهری" یعنی چه؟

پاسخ کوتاه: پاسخ کوتاهی برای این سوال وجود ندارد. پیچیدگی همواره چوب لای چرخ سادگی می گذارد.

پاسخ طولانی: تراکم را می توان مشخصه اصلی شهر قلمداد کرد. نمودی از خصلت اجتماعی بودن انسان. اما واقعیت زندگی در شهر به همین مطلب خلاصه نمی شود. سرزندگی یک شهر محصول عوامل متعددی است که در میان آنها، مجاورت مهمتر از تراکم است. اگر محله های جدید را فقط با در نظر گرفتن تراکم بسازیم، احتمال آن می رود که از بین "فضای فشرده مرکز شهر" و "خلوتی دلتنگ کننده حومه شهر" بدترینها را یکجا گرد آوریم. سبک ساختمانها، تاثیری بر نوع کارکرد یک شهر ندارد. اما مشخصه های دیگر مانند ارتباط خیابانها، ورودی پیاده روها، مغازه های طبقه همکف و حس کلی یک شهر، تاثیر گذارند. اینکه چرا دستیابی به این مشخصه ها اینقدر سخت است، خود سوال دیگریست.     
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 



دوشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۵

معماری چیست؟

پاسخ کوتاه: تصویر ساخته شده خود ماست.

پاسخ طولانی: در دنیایی مملو از ارزشهای سیال و مجازی، معماری ماندنیست. تصویری که از خودتان، کارتان ، شهرتان و کشورتان به واسطه معماری ایجاد می کنید، به احتمال زیاد از خودتان بیشتر عمر می کند. ساختمانها مهمترین ردیست که ما انسانها از خود باقی می گذاریم. خیلی قبل تر از آنکه ما بیائیم، ساختمانهای قدیمی بوده اند و ساختمانهای جدیدی که ما می سازیم، به نوبه خود خیلی بعد تر از زمانیکه رفتیم، خواهند بود. معماری یک سلفی دسته جمعیست. استاتوسیست که نمی توان به روزش کرد.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

مرکز حیدر علیف در باکو، کار معمار فقید زاها حدید

چرا ویرانه ها اینقدر زیبا هستند؟

پاسخ کوتاه: آنها رومانتیک هستند.

پاسخ طولانی: جوهره و ذات خیالبافی، بر انگیختن احساسات قویست. این حس بسیار فراتر از چیزیست که رمانهای عاشقانه بازاری بر می انگیزند. ساختمانها هم می توانند برانگیزاننده احساساتی جاذب و نافذ باشند. مخصوصا ویرانه ای در زیر نور ماه. ویرانه ها، آنچه از ساختمان باقی مانده را به ما نشان می دهند: هندسه اولیه آنرا. هر کدام از دیوارها شاهد مجموعه ای از فعالیتهای بشری بوده اند. فرو ریختن آنها، موقتی بودن بزرگترین دست آوردهای ما را بسیار واضحتر گوشزد می کند چرا که همه می توانند ببینند که این خرابه ها هرگز دوباره ساخته نخواهند شد. در حالیکه یک ساختمان قدیمی خوب نگهداری شده، دلالت بر رویای پوچ نامیرایی دارد، ویرانه ها، تبلور واقعیت زندگی هستند. هر چیز دوست داشتنی، روزی رفتنیست - انسانها، ساختمانها، شهرها، و درختان. پس از سوگواری، زندگی ادامه پیدا می کند.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

چوپانان کنار خرابه های رومی، 1661، Nicolaes Berchem





سنگ چیست؟

پاسخ کوتاه: سنگ ابدیت است. 

پاسخ طولانی: سنگ، بیش از اینکه یک ماده ساختمانی باشد، یک سمبل است. برای همین است که تمام ساختمانهای مرکزی شهرهای اروپایی، تقلیدی از معماری با سنگ بودند. میراث ما از بنای ساختمانهای بزرگ، بر اساس ساختمانهای سنگی استوار است. حتی در فرهنگهایی که ماده اولیه ساخت و ساز آنها چوب بود، بناهای یاد بود سنگی هستند. وقتی معماران قرن نوزدهم اروپا خواستند به ساختمانهای مجتمع مسکونی، که با عجله برپا می کرند، اعتبار بخشند، آنها را با سنگ پوشاندند. سنگ، ماده ای متناقض است: از یک طرف، سنگین و مستحکم است و از طرف دیگر، در دنیای امروز، همه جا از آن به صورت ورقه های نازک برای پوشش نما استفاده می کنند. یک صخره، در حالیکه ساده ترین اشیا است، می تواند لوکس ترین هم باشد. سنگ طبیعی از بعضی جهات مقاوم و از طرفی بسیار شکننده است. حس یک استادکار صبور را منتقل می کند. ارتباطی که امروزه با ساختمانهای سنگی برقرار می کنیم بسیار شبیه به قرن نوزدهم است.      
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

خانه آبشار فرانک لوید رایت
شومینه خانه آبشار فرانک لوید رایت

پاویلیون بارسلون، میس وان در روهه

فضای داخلی پاویلیون بارسلون، میس وان در روهه

شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۵

چرا سالن اپرا این همه پرستیژ دارد؟

پاسخ کوتاه: چون انتظاری که از یک اجرای اپرا می رود، ناگزیر به معماری منتقل می شود.

پاسخ طولانی: سالن اپرای برلین، ساخته شده در نیمه قرن هجدهم، اولین سالن تئاتر مستقل (به معنی جدا از سایر ساختمانها) اروپا بود که نقشی اساسی در شکل گیری زندگی فرهنگی هسته مرکزی شهر داشت. تئاترهای درباری که قبلا وجود داشتند، به طور سنتی، چسبیده به کاخها و یا سایر بلوکهای شهری بودند. تئاترهای مستقلی مثل Shakespeare's Globe (تئاتری بسیار قدیمی، ساخته شده در سال 1599 در شهر لندن)، معمولا خارج شهر بودند. ساختمان مستقل تئاتر برلین دلالت بر استقلال تئاتر آلمان از دربار پروس هم داشت و تصادفی نیست که برای اولین بار در تاریخ، تماشاچیان این تئاتر را عموم مردم (عوام)  نامیدند چرا که مردمی عادی و غیر درباری بودند. تمام نوشته های بالا، گویای تاثیر بسیار زیاد سالنهای تئاتر بر زندگی عمومی شهرهای غربی است. سالن اپرا، به عنوان یک گونه ساختمانی مجزا، پذیرای چنان هنر پیچیده ای است که به سرعت تبدیل به هسته مرکزی زندگی فرهنگی می شود. ناب ترین تعریف زندگی عمومی یک شهر، در سالن اپرای آن خلاصه می شود.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

سالن Shakespeare's Globe ساخت سال 1599 در لندن

نمای درونی سالن Shakespeare's Globe لندن
سالن اپرای برلین
سالن اپرای برلین

جمعه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۵

هوشمندانه ترین راه صرفه جویی چیست؟

پاسخ کوتاه: کوچکتر درست کنید.

پاسخ طولانی: ساختمانها گران هستند. ساختمانهای بزرگ، بیشتر و ساختمانهای کوچک کمتر گرانند . اگر ساختمان بزرگ باشد، مقتصد ترین معمار هم نمی تواند با زدن از گوشه و کنار آن، صرفه جویی زیادی بکند. گرانترین قسمتها برای ساختن (فضاهای  پائین تر از سطح آب و یا فونداسیون) معمولا دیده نمی شوند. آنهایی که از همه بیشتر دیده می شوند (سطوح خارجی مانند نمای ساختمان یا پوشش دیوارهای حیاط) کمترین تاثیر را بر هزینه تمام شده دارند. بنابراین، استفاده بهینه از فضا، مقرون به صرفه ترین و سازگار با محیط زیست ترین ویژگی است که یک معمار می تواند به ساختمانش بدهد. دقیقا به همین دلیل است که فضاهای بزرگ، شگفت انگیزترین، پر طمطراق ترین و در عین حال بخشنده ترین ویژگی یک ساختمانند.    
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

طراحی فضای داخل کلبه لو کوربوزیه
یکی از کوچکترین خانه های ساخته شده توسط بزرگترین معمار قرن بیستم. خود لو کوربوزیه در عکس سمت چچ دیده می شود

آسونومتری کلبه لو کوربوزیه





پنجشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۵

لبه اسنخر شنا را خز مصنوعی چسبانده ایم. چندش آور است نه؟

پاسخ کوتاه: شاید هم نه.

پاسخ طولانی: جلبک دریایی را تصور کنید. زیباست اما در عین حال کمی نگران کننده چرا که هیچ وقت نمی دانیم چه چیزی لابلای آن پنهان شده است. این خاصیتی است که فقط در طبیعت یافت می شود و انتقال آن به معماری بسیار دشوار است. نرمی و سیالیت جلبک الهام بخش است و برای هرکسی که جرات کرده و لابلای آنرا نگاه کند، زیبائیهای پنهان بیشماری خودشان را نمایان می کنند. نمی توان محیطهای ساخته شده توسط بشر را به راحتی به دو دسته خوب و بد تقسیم کرد. اسکلت فلزی یک ساختمان نیمه کاره، گودال  طبقه طبقه یک معدن سنگ و یا زیبائی بی غل و غش یک دیوار آجری همه تاثیری مستقیم و بی آلایش در روان انسان باقی می گذارند. در نهایت ممکن است در یک ساختمان، زشتی توام با اعتماد به نفس، معتبر تر و قابل اطمینان تر از زیبائی عشوه گرانه باشد.    

برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

پروژه یک هتل در حال ساخت در یک معدن سنگ متروکه در چین
یک معدن سنگ متروکه در منطقه Shrpshire انگلستان

چهارشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۹۵

آیا برای ساختن شهر باید ساختمانها و مناظر زیبا را خراب کنیم؟

پاسخ کوتاه: خیر، چرا باید این کار را بکنیم؟ معماری یعنی شهرسازی با چهره ای انسانی تر.

پاسخ طولانی: شهرها شرایط زندگی را برای بسیاری از انسانها بهتر کرده اند اما در عین حال بسیاری از آثار بقای انسان در طول تاریخ را هم از بین برده اند. همزمان با بالا رفتن استاندارد زندگی، می بینیم که محیطهای ساخته دست بشر چقدر نا کارآمدند. استاندارد بالا و تقاضای بیشتر، با هم در تضادند. این تضاد هم بر انسانها و هم بر اقتصاد فشار می آورند. معمارانی که با بساز بفروشها کار می کنند، در انظار عمومی به نوعی گناهکار محسوب می شوند اما هر گاه کیفیت محیطهای ساخته شده به خطر می افتد، آنها معمولا اولین کسانی هستند که به پشتیبانی از استانداردهای بالا بر می خیزند و خوشبختانه در هر فرصتی تلاش می کنند چیز بهتری بسازند. تضاد بین حفظ محیطهای ساخته شده و ساختمان سازی جدید، مساله ای است که گریبان همه معماران و شهرهای قدیمی را گرفته است. این تضاد به ناچار ادامه پیدا خواهد کرد، اما چه بهتر که آنچه که ساخته می شود،  چیزی به جامعه اضافه کند تا اینکه چیزی از آن بگیرد.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

دوشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۵

عجیب نیست که گاهی اشتیاق فرار از همه چیز را داریم؟

پاسخ کوتاه: خیر. اشتیاق، نقطه آغاز هر نوع ساختنی است.

پاسخ طولانی: اشتیاق و آرزوی "داشتن"، از خود "داشتن" قویتر است. آرزوی زمان و مکانی دیگر، از زمانهای بسیار دور، الهام بخش خارق العاده ترین محیطهای ساخت دست بشر بوده است. تصاویر ساخته شده از ایتالیا، ترکیه، یا چین بعضی وقتها از خود واقعی آنها جذابتر و فریبنده ترند. قدیمی ترین و مستمرترین رویای ساخته شده، رویای یونان است. رومیها درباره یونان خیالپردازی می کردند. لو کوربوزیه در باره یونان خیالپردازی می کرد. برای معمار اسکاتلندی قرن نوزدهم، Alexander Greek Thomson، یونان خیالی بود که در واقعیت هرگز آنرا تجربه نکرد. فرهنگهای غربی بر رویاهای آرکادیا (بخشی از یونان) استوار شده اند.

برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

تاکستانها و درختان زیتون منطقه کیانتی در ایتالیا. شراب معروف کیانتی از انگور این منطقه ساخته می شود. 

شرایط برای معماران در جایی که من زندگی می کنم چگونه است؟

پاسخ کوتاه: خوب! خوشبینی لازمه زندگیست.

پاسخ طولانی: کیفیت معماری یک کشور یا منطقه بر چهار رکن اساسی استوار است.  رکن اول: اعتماد به نفس جمعی. در صورت نبود خود باوری و مباهات در میان معماران، سفارش دهندگان و حتی کارگران ساختمانی، معماری بوجود نمی آید. رکن دوم: قدرت خرید و چرخه اقتصادی سالم. سرازیر شدن ناگهانی و کوتاه مدت ثروت در یک منطقه برای معماری بیشتر ضرر دارد تا منفعت. اما ثبات اقتصادی باعث شکل گیری اساس ساخت و ساز آینده می شود. رکن سوم: تعداد سفارشات برای ساخت بناهای خاص. بناهایی که در طراحی آنها به عناصری غیر از صرفا نفع مادی توجه شده است. رکن چهارم: استعداد شخصی. بدون وجود Antoni Gaudi، اعجاز معماری بارسلون در صد سال قبل بوجود نمی آمد. تمام زمانها و مکانهایی که معماری افسانه ای خلق کرده اند، دارای این چهار رکن اساسی به طور همزمان بوده اند. اما کماکان احتمال ایجاد معماری خوب، حتی در صورت نبود یکی از این چهار رکن، وجود دارد.
  
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

قسمتی از پشت بام خانه باتلو در بارسلون

اولین معمار که بود؟

پاسخ کوتاه: قطعا ایمهوتپ نبود.

پاسخ طولانی: ایمهوتپ مردی همه فن حریف بود، نابغه ای از قرن بیست و هفتم قبل از میلاد و دارای استعدادی بی همتا. او اولین اهرام را طراحی کرد و تبدیل به یکی از خدایان مصر شد. جایگاه او در تاریخ معماری تثبیت شده است اما قطعا معمارانی پیش از او هم بوده اند. وقتی انسان برای اولین بار پوست حیوانی را بر زمین پهن کرد را تصور کنید. مکانی که قبل از آن هیچ شکل و تعریفی نداشت، اما در عین حال آماده پذیرفتن هر نوع شکل و تعریفی بود، به سرعت شکل گرفت. آن پوست یک مرکز، فضایی در جلوی مرکز و فضایی در پشت مرکز را بوجود آورد. وقتی سنگها اطراف پوست چیده شدند، اولین فضای طراحی شده متولد شد.

برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 

مجسمه ایمهوتپ در موزه لوور پاریس

شنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۹۵

آیا معماران همیشه باید ساختمانشان را در بهترین نقطه سایت بسازند؟

پاسخ کوتاه: خیر، کنار آن. 

پاسخ طولانی: موقعیت قرارگیری بنا در سایت حرف اول را در معماری می زند اما تنها عنصر تعیین کننده نیست. معماری باید به مقیاسی بزرگتر از خود ساختمان توجه کند. بر روی کاغذ، عوامل طبیعی بزرگ، بیشتر به چشم می آیند. مثلا دشت آنسوی یک بیشه. شاید همین دلیلی باشد برای اینکه قبل از شروع به طراحی، از سایت بازدید نکنیم. مقیاس گاهی معمار و طراح را به اشتباده می اندازد. سایت همواره تغییر می کند. تاثیر نور خورشید، نیروی باد و خود زمین بسیار مهمتر و غیر قابل تغییر تر از تمام آنالیزها و بررسی هایی است که تیم طراحی انجام می دهند.

برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 


     منظور نویسنده اینست که معمار ممکن است در بازدید خود از سایت تحت تاثیر عواملی قرار بگیرد که موقتی و زودگذر بوده و همین منجر به تصمیم گیری نادرست شود. من به هیچ وجه با عقیده نویسنده موافق نیستم چرا که یک معمار مجرب همیشه در زمان بازدید از سایت دقیقا به عواملی غیر از مثلا منظره زیبای پائیزی، یا صدای یک رودخانه خروشان یا گلهای بهاری یک دشت توجه می کند. منظره زیبای پائیزی ممکن است در سایر فصلها هیچ زیبائی نداشته باشد و یا نزدیکی به رودخانه باعث ایجاد مشکلاتی مانند سیل و آب گرفتگی در فصول بارندگی شود و یک دشت پر گل ممکن است در آخر تابستان تبدیل به مکانی پر از حشرات موذی و موش شود. 
     مثالهای زیادی از انتخاب جای نامناسب توسط معماران در تاریخ معماری وجود دارد. شاید یکی از معروفترین آنها خانه Farnsworth در هشتاد کیلومتری شیکاگو ساخته میس من در روهه باشد که در یک زمین باتلاقی تزدیک رودخانه قرار گرفته و چندین بار دچار سیل گرفتگی شده است. مشکلات موجود در این ساختمان اعم از سیل گرفتگی، هزینه سرسام آور تهویه هوا، جذب حشرات موذی، زنگ زدن مداوم ستونهای فولادی و نبود هیچ فضای بسته خصوصی باعث شد که صاحب ساختمان از دست میس ون در روهه به دادگاه شکایت کند. با وجود همه این مشکلات، شکی نیست که خانه Farnsworth یکی از بهترین مثالهای معماری سبک International و مینیمالیسم بوده و افراد زیادی سعی کرده اند از آن تقلید کنند. 

خانه Farnsworth  در بهترین حالت خود

خانه Farnsworth

خانه Farnsworth

با دیدن عکسهای فوق همه آرزو می کنند در این ویلا زندگی کنند ولی تصور نمی کنند که این صحنه ها فقط چند ساعت در روز و آنهم در روزهای خاصی از سال که باران نمی بارد وجود دارند. شب گرم تابستانی را در نظر بگیرید که تمام اطراف خانه پر از پشه و دیگر حشرات موذی شده و جرات نمی کنید حتی یکی از درها یا پنجره ها را برای بیرون رفتن باز کنید. یا ظهر تابستانی که آفتاب داغ برای چندین ساعت به سقف تابیده و حرارت و گرما از همه طرف وارد خانه می شود (به صدای ناهنجار دستگاههای تهویه هوا هم می توان فکر کرد). در تاریکی شب هوس کرده اید پرده ها را کنار زده و چند شمع روشن کنید. بازتاب نور شمع در شیشه های بزرگ موازی تا بی نهایت دور دیده می شود و احساس می کنید در میان ارواح از همه طرف خانه را محاصره کرده و با هر حرکت کوچک سرتان کل نور بازتاب شده هم تکان می خورد. 

خانه Farnsworth: شاید بعضیها این تصویر شاعرانه برفی را بیشتر دوست داشته باشند. 

خانه Farnsworth: یا این تصویر پائیزی زیبا را.

خانه Farnsworth: یا حتی این تصویر را که یادی هم از ونیز کرده باشند.

خانه Farnsworth: فکر کنم با دیدن این عکس از خرید خانه منصرف شده باشید.


پنجشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۵

هنر همیشه می خواهد ساز مخالف بزند. آیا معماری هم اینگونه است؟

پاسخ کوتاه: خیر. معماری یا این نیست یا آن . معماری هم این است و هم آن .

پاسخ طولانی: تمایل به تملک هر چیز نادر، محصول غرور و خود بزرگ بینی انسان است. جائیکه همه در فضای باز کار می کنند، داشتن پوست سفید و رنگ پریده ایده آل است و برعکس. اگر بنادر و دریاها محل کار باشند، شهرها در خلاف جهت خط ساحلیشان گسترش پیدا می کنند. زمانیکه شروع به استفاده از آب برای تفریح و تجمل کنیم، شهرها خیلی به سرعت پشت و رو می شوند. با صنعتی شدن جوامع بشری، طبیعت دیگر جزئی از زندگی روزانه بشر نبود. در نتیجه، پارکها و باغهای رمانتیک، بسیار محبوب شدند. می توان دلایل متعددی برای به حاشیه رفتن چیزی که زمانی بسیار محبوب بود، پیدا کرد. اما مهمترین دلیل، نیاز به جبران محدودیتهایی است که زندگی بر بشر تحمیل می کند.
    
برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh

     به نظر من نویسنده سوال بسیار جالبی مطرح کرده. اما پاسخی که داده هیچ ربطی به سوال ندارد. باز قسمت پاسخ کوتاه کمی با موضوع اصلی مرتبط است. به نظر من معماری با هنر تفاوت دارد. معماری به دو شاخه تقسیم می شود. معماری عادی و معماری هنری. معماری عادی شامل خانه ها، آپارتمانها، کتابخانه ها، مدارس، مغازه ها، کارگاه ها، حتی کارخانه ها و هر چیزی که انسان در زندگی روزانه به آن نیاز دارد است. اما معماری هنری نوع خاصی از همه انواع نام برده شده در شاخه قبلیست. هر دو نوع معماری می توانند بسیار خوب یا بسیار بد باشند. یک خانه مسکونی عادی در صورتیکه راحتی و آسایش ساکنینش را تامین کند و احساس وابستگی ایجاد کند، معماری خوب است. این احساس وابستگی می تواند بسیار پیچیده باشد. رنگ نور بازتاب شده از نمای ساختمان به داخل، محل قرار گیری پنجره در اتاق خواب یا پذیرایی یا مهمتر از آن، اندازه پنجره، نوع بازشوی پنجره، صدایی که در پس زمینه شنیده می شود، بویی که هر از چند گاهی از جایی متصاعد می شود (در تهران آپارتمانهای نوساز زیادی با یک مشکل خیلی ساده مواجهند و آن نزدیکی هواکش چاه فاضلاب با کولرهاست. هر بار که یکی از ساکنین سیفون دستشویی را می کشد، آپارتمانهایی که کولرشان نزدیک هواکش است، گلباران می شوند). نکات بالا تنها بخش کوچکی از چیزیست که یک معمار خوب در زمان طراحی باید به آنها توجه کند. 
     
     در مورد استفاده از خط ساحلی که نویسنده در قسمت پاسخ طولانی به آن پرداخته، شهر شیکاگو مثال بسیار جالب و ملموسیست. در اواسط قرن نوزدهم، زمانیکه با کندن کانال، دریاچه میشیگان به رودخانه می سی سی پی وصل شد، شیکاگو تبدیل به بزرگترین بندر مرکزی امریکا شده و انتقال کالا از نیویورک به تمام شهرهای مرکزی از طریق بندر شیکاگو انجام شد. در عرض ده سال،  تبدیل به یکی از بزرگترین و ثروتمند ترین شهرهای آمریکا شد. این شهر همیشه با چالشهای متعددی روبرو بوده ولی جالب اینجاست که این چالشها همیشه منجر به پیشرفت و بهبود شهر شده اند و نه برعکس . در سال 1871، آتش سوزی بزرگی بیش از سه چهارم از بخش مرکزی شهر را از بین برد. بعد از آتش سوزی استفاده از چوب در ساختمانها ممنوع شده و قوانین بسیار سختی برای ساخت و ساز به کار گرفته شدند. همین ممنوعیت استفاده از چوب و رونق و گسترش بسیار سریع شهر باعث شد که معماران به دنبال راه حل بگردند و بنابراین سیستم اسکلت فلزی را ابداع کردند و اولین آسمانخراشها را بوجود آوردند. به دنبال آن آسانسور ابداع شد چرا که هیچ تاجری حاضر نبود دفترش را بالاتر از طبقه چهارم ببرد. با ابداع آسانسور و گرانی بیش از حد قیمت زمین، طبقات بالا تبدیل به بهترین جای ساختمان شدند در صورتیکه قبل از آن، طبقلا بالا هیچ خریداری نداشتند. با گسترش و شلوغی شهر، مسایل دیگری مانند تامین آب آشامیدنی، ساختن سیستم فاضلاب، جدا کردن سیستم فاضلاب از آب دریاچه میشیگان که منبع اصلی تامین آب نوشیدنی شهر بود، سر بر آوردند. به دلیل اینکه شیکاگو بر روی زمینهای باتلاقی ساخته شده بود، به هیچ وجه امکان کندن زمین برای ساختن تونلهای فاضلاب وجود نداشت. شاید باور نکنید ولی در ابتدای قرن، تمامی ساختمانهای شیکاگو، حتی آسمانخراشهای پانزده طبقه آنروز، با استفاده از هزاران جک هیدرولیک و زور بازوی کارگران، نزدیک یک متر و یا بیشتر بالا برده شدند و در زیر آنها سیستم فاضلاب ساخته شد. در شهر شیکاگو، نیاز همیشه منجر به کشف چیز جدیدی شده است. 
     در زمان شلوغی و در نتیجه کثیفی بندر، ساکنین شهر سعی می کردند تاجایی که می توانند از دریاچه دوری کرده و شهرکهای مسکونی جدید را تا کیلومترها دور از دریاچه می ساختند و با قطار به هم وصل می کردند. در سالهای اخیر دقیقا این مساله برعکس شده و تمامی تمرکز شهرداری شهر بر این است که خط ساخلی یکپارچه ای به طول تقریبا سی کیلومتر شامل فشای سبز، پیست دوچرخه، محلهای پیک نیک، زمینهای ورزشی و فعالیتهای دیگر بوجود آورد. این را هم اضافه کنم که مردم شیکاگو عاشق دوچرخه هستند و در فصلهایی که سرمای هوا و باد اجازه دهد، خیابانهای شهر مملو از دوچرخه بوده و اکثر مردم با دوچرخه به محل کارشان می روند.

قسمت مرکزی شهر شیکاگو قبل از آنش سوزی سال 1878

قسمت تجاری شیکاگو در سال 1898

مخزن آب قدیمی، یکی از معدود ساختمانهای باقیمانده بعد از آتش سوزی

ساختمان بیمه، اولین آسمانخراش دنیا


بلند کردن یک ساختمان بزرگ توسط هزاران جک هیدرولیک. توجه کنید که ساختمان حتی تخلیه نشده

سیستم مدرن بلند کردن یک ساختمان قدیمی

خط ساحلی شیکاگو




سه‌شنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۹۵

آیا تراکم بالا همیشه چیز خوبیست؟

پاسخ کوتاه: البته که نه. با این وجود باز هم شهرها فوق العاده اند.

پاسخ طولانی: توانایی انسان در تطبیق با محیطهای متفاوت بی همتاست. در میان تمام محیطهایی که انسان به تسخیر خود در آورده، شهرها به نظر از همه مناسب ترند. احاطه شدن دائمی توسط انسانهای دیگر می تواند بر اعصابمان تاثیر گذاشته و باعث ایجاد استرس و کشمکش شود. اما نکات مثبت آن قطعا بر نکات منفی می چربد. به همین دلیل است که کماکان به جمع شدن در یک نقطه و حتی چسباندن ساختمانهایمان به هم ادامه می دهیم. حال و هوای یک خیابان پر جنب و جوش شهری پدیده ای است که ارتباط مستقیم با جمعیت خارج از ساختمانها دارد و نه داخل آنها.

برگرفته از کتاب معماری چیست؟ نوشته Rasmus Waern and Gert Wingardh 


خیابان Ld Rambla در بارسلون
در مورد خیابان لا راملا: لا راملا محبوب ترین خیابان شهر بارسلون چه برای توریستها و چه برای ساکنین محلیست. این خیابان 1.2 کیلومتر طول داشته و میدان کاتالونیا در مرکز شهر را به بنای یاد بود کریستف کلمب در ساخل دریای مدیترانه متصل می کند. این خیابان پر جنب و جوش دارای بلوار عریضی در وسط دوخط اتومبیل رو بوده و پر است از کافه های کنار خیابان و دکه های فروش غذا و انواع هنرمند و شعبده باز و البته جیب بر و روسپی. امکان ندارد گذرتان به بارسلون بیفتد و از خیابان لا راملا رد نشوید. اکثر شهرهای اروپا یک یا دو خیابان مانند لا راملا دارند که به شهرمرکزیت و انسجام می دهند. همه توریستها می دانند که باید بازدیدشان را از آنجا شروع کنند. البته این مساله به هیچ وجه اتفاقی نیست و مسئولان برنامه ریز شهری تلاش می کنند تا پویایی و جذابیت این مراکز را حفظ کرده و با برگزار کردن کنسرتها و نمایشگاههای مختلف رایگان توسط اسپانسرهای علاقه مند همواره فعالیتهای جدید به آنها اضافه کنند. در حال حاضر یکی از مهمترین کارها برای جذب افراد، قرار دادن اینترنت رایگان پر سرعت در آنهاست که همه شهرها بر سر این موضوع با هم رقابت می کنند و هر کدام به نحوی دست به ابداعات جدید می زنند. یکی از اصلی ترین مشکلات تهران نداشتن این مرکزیت است. توریستی که به تهران آمده، بازدیدش را از کجا باید شروع کند؟ آیا مراکز توریستی شهر ارتباط درست و حساب شده ای با هم دارند؟ آیا فعالیتهایی مانند نمایشگاههای خیابانی، کنسرت، تئاتر، پخش بازیهای فوتبال، ترتیب دادن بازارهای موقتی حساب شده و مرتبط با هم هستند؟


میدان کاتالونیا و خیابان لا رامبلا در سمت چپ عکس


بنای یادبود کریستف کلمب در بارسلون