جمعه، دی ۱۷، ۱۳۹۵

روباتها در راهند، خیلی نزدیکتر از آنچه فکرش را می کنید

     امروز در خانه دوستم وسیله ای دیدم که مرا به فکر فرو برد. قبل از رسیدن به خانه، دوستم گفت آلکسای ما را دیده ای؟ من با خود گفتم حتما کاسه ای، کنبله ای، عروسکی چیزی خریده اند و اسمش را آلکسا گذاشته اند. وقتی در خانه را باز کردیم، دوستم گفت: آلکسا، لطفا موسیقی متن سریال Sex and the City را پخش کن. کنار تلویزیون دستگاه استوانه ای شکل کوچکی قرار داشت که بلافاصله با شنیدن کلمه "آلکسا" چراغش روشن شد و صدای زنانه ای گفت: موسیقی سریال Sex and the City پجش می شود و موسیقی شروع به پخش شد. دوستم دوباره گفت: آلکسا، لطفا صدای موسیقی را زیاد کن. آلکسا گفت: شما بسیار مودب هستید و صدای پخش را زیاد کرد. بیچاره عادت به شنیدن کلمه لطفا نداشت. خلاصه کلی با آلکسا سرگرم شدیم و انواع و اقسام آهنگها را پخش کردیم و مرتب صدا را کم و زیاد کردیم. در حالی که روی مبل نشسته بودم و قهوه می خوردم به طور واضح صحنه دو سه سال بعد را مجسم کردم که روی مبل نشسته ام و به خانم آلکسا می گویم: لطفا برایم چای بیاور. در اخبار خوانده بودم که در ژاپن روباتها از سالمندان نگهداری می کنند اما شنیدن کی بود مانند دیدن.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر