دوشنبه، دی ۰۶، ۱۳۹۵

رونشام: عبادتگاه لو کوربوزیه و بحران معماری رشنال، بخش اول

     جیمز استرلینگ در سال 1956، در حالی که سی سال بیشتر نداشت و یک سال از ساخت عبادتگاه رونشام توسط لو کوربوزیه گذشته بود، این مقاله را نوشته و در همان سال در شماره ماه مارس مجله The Architectural Review منتشر کرده است.  
     همانطور که در پست بحران ترجمه گفته ام، هدف من ترجمه ادبی و لغت به لغت متن انگلیسی نیست. بنابراین در بین مطالب آقای جیمز استرلینگ، برداشتها و نظرات خودم را هم خواهم نوشت. 
     حال که وجدانم از بابت دزدی ادبی (Plagiarism) راحت شد، بپردازیم به اصل داستان. از عنوان پست شروع می کنیم. 
معماری رشنال یعنی چه؟ راحت ترین کار برای من این است که به صفحه ویکیپدیا مراجعه کرده و پاراگراف اول را ترجمه کنم.

ویکیپدیا: معماری رشنال
     معماری رشنال جریانی است که در ایتالیای بین سالهای 1920 و 1930 پدید آمد. ویترویوس در ده کتاب معماریش ادعا می کند که معماری علمیست با قابلیت درک منطقی. این نظریه بعدها در رساله های معماری دوره رنسانس مورد توجه قرار گرفت. در قرن هجدهم، نظریه های هنری جدید در تضاد با سبک وهم گرای افراطی دوره باروک (در پستی جداکانه سبک وهم گرا را توضیح خواهم داد) قرار گرفته و به تمجید از زیبایی کلاسیک عقل و خرد پرداختند. 
     رشنالیزم قرن بیستم به جای پیروی از یک نظریه یا سبک واحد، معتقد است که تمامی مشکلات دنیای واقعی را می توان با تکیه بر خرد و عقل و دلیل حل کرد. نظریه واحدی که تمامی معماران رشنال قرن بیستم را به هم می پیوندد، کنار گذاشتن هرگونه سبک معماری موجود و پیوند با تاریخ معماری گذشته می باشد. حال می توان حدس زد که چرا جیمز استرلینگ عنوان فوق را برای مقاله اش انتخاب کرده و منظورش از بحران معماری رشنال چیست. 

برگردیم به مقاله:
     با ظهور همزمان Lever House در نیویورک و Unite d'habitation در مارسی، مشخص بود که انفصال سبک معماری بین اروپا و امریکا وارد مرحله جدیدی شده است. موضوع هنر در برابر فن آوری، باعث جدایی پایه های ایدئولوژیک جنبش معماری مدرن شده و پدید آمدن سبکهای متفاوت از زمان کنستراکتیویست ها احتمالا ریشه در تلاش برای جوش دادن معماری آرت نوو و مهندسی سالهای پایانی قرن نوزدهم دارد. در امریکا، عملکرد گرایی به معنی تطبیق فرآیند و محصول صنعتی با ساختمان سازی می باشد اما در اروپا هنوز نقش طراح به عنوان یک انسان ارایه راه حل منحصر به فرد برای هر مساله به طور جداگانه می باشد. معماری پس از جنگ امریکا ممکن است به نظر اروپائیها، به دلیل نادیده گرفتن چیدمان سلسله مراتبی عناصر معماری (یعنی هر عنصر معماری جای مخصوص خود را دارد، دارای سلسله مراتب از پیش تعریف شده است) بی دوام و شکننده به نظر برسد. اگرچه روش نقد آکادمیک مرسوم ممکن است برای محصولات و فن آوری قرن بیستم کاربرد نداشته باشد ولی هنوز برای نقد معماری معاصر اروپا، جائیکه پیچیدگی فرم و فضا کماکان مشهود است، کارمی کند. جائیکه عبادتگاه لو کوربوزیه می تواند پلاستیک ترین ساختمان ساخته شده در دنیای معماری مدرن باشد. 


     لپ کلام، به نظر من منظور آقای استرلینگ این است که پیوند بین هنر و تکنولوژی در اروپا قویتر از امریکاست. تجربه شخصی من پس از ده سال زندگی در اروپا و سپس دیدن و زندگی کردن در امریکا این حرف آقای جنکس را تائید می کند. در امریکا عملکرد (function) مهمتر از زیبائی است. هر چیزی زیباست اگر کارش را به درستی انجام دهد. برای مثال، دستگیره در یا پنجره اگر کارش را به درستی انجام دهد، دیگر لازم نیست با نقوش گل و بوته هم آراسته شود. در اروپا در زمان طراحی هر وسیله ای، به زیبایی هم در کنار عملکرد پرداخته می شود. طراحی های مدرسه با هاوس علاوه بر عملکرد زیبائی هم دارند. معماری اروپا هم مانند طراحی صنعتی به زیبائی و پیچیدگی در کنار عملکرد توجه می کند. در بهترین حالت، یک معمار یا طراح اروپائی موفق به طور موازی و همزمان به عملکرد و زیبائی فکر می کند. 

ادامه دارد.

Unite d'habitation, 1952, Marseille


Lever House, 1952, New York
Notre Dame du Haut or Ronchamp Chapel, 1955, Ronchamp

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر