دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۶

یک روز بدون موبایل

     امروز صبح درست لحظه ای که سوار اولین اتوبوس شدم، فهمیدم که گوشی موبایلمو جا گذاشتم. افکار،  تصاویر ذهنی و گزینه هایی که در کسری از ثانیه از جلوی چشمم رد شد  خیلی جالب بود. هنوز برای پیاده شدن فرصت داشتم. در این صورت، اتوبوس بعدی سی و پنج دقیقه دیرتر میومد و با توجه به افزایش ترافیک، تقریبا یک ساعت دیرتر می رسیدم دانشگاه. گزینه دیر رسیدن را به سرعت حذف کرده و به این مساله فکر کردم که در صورت نداشتن موبایل چه اتفاقی می افته. منتظر تماس مهمی نیستم و با کسی هم نمی خوام تماس بگیرم. پس اتفاق خاصی نمی افته. تصمیم گرفتم که اصلا به این موضوع فکر نکنم و روزمو مثل روزهای دیگه با مرور لغتهای جدید برای امتحان GRE شروع کنم. جالب بود که بعد از خوندن هر لغت، فکر نداشتم موبایل وارد ذهنم می شد و متعاقب آن افکار عجیب و غریب دیگه: اگه دوچرخم موقع برگشت پنچر بشه چیکار کنم؟ اگه ساعت ده شب اتفاقی بیفته و مجبور بشم با کسی تماس بگیرم چی؟ من هرجا میرم دوچرخه باهامه. وسایل اولیه پنچری هم همیشه تو کوله پشتیم پیدا میشه. ولی گذشته از همه اینها، گزینه آخری که تا حالا ازش استفاده نکردم تاکسی تلفنی یا لیفت یا اوبره. همین خودش یه آرامش ذهنی میده. بعدش به این مساله فکر کردم که من بیشتر از یکساله که همین برنامه هر روزمه و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده پس دلیلی نداره که امروز هم بیفته. میرم سراغ لغت بعدی. حالا همش خاطرات زمانی که موبایل وجود نداشت وارد ذهنم میشه. یاد اولین سالهای ایتالیا می افتم. اون موقع هنوز اینترنت رو گوشی موبایل وجود نداشت. خدمات هم خیلی گرون بود. دولت ایتالیا هم مالیات سنگینی بابت استفاده از موبایل از مشتری می گرفت (اونوقت همش به مخابرات ایران گیر می دادیم). اگه می خواستیم 5 یورو تو گوشیمون پول بریزیم، باید 6 یورو می دادیم. برای 10 یورو، میشد 11.5. درصد دقیقش یادم نیست. اون موقع هنوز سیستم دقیقه مجانی و صحبت با خارج مجانی و  تکست مجانی هم وجود نداشت. برای هر SMS نزدیک سی سنت پول می دادیم. خلاصه، هدفم از گفتن همه این داستانها این بود که به این نکته برسم که یکی از بچه ها کشف کرده بود که از توی سایت اپراتور TIM (که اون موقع به صرفه ترین اپراتور بود و همه ایرانی ها TIM داشتن)، می تونیم ده تا SMS مجانی در روز بفرستیم. خلاصه یه مدت کارمون این شده بود که حتما یه جورایی این جیره روزی ده تا SMS را به هر بدبختی شده استفاده کنیم که یه وقت سرمون کلاه نره. امروز بهتره از قید خوندن لغت بگذرم و به خاطرات روزهای بی موبایلی فکر کنم. جالب تره. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر